صادق آهنگران . من عاشق دزول و مداحان و سبکهایشان بودم

ساخت وبلاگ

  عاشق دزفول و مداحان و سبک‌هایشان بودم

 همیشه منتظر رسیدن ایامی بودم که برای زندگی در دزفول می‌رفتیم. دزفول هم آب و هوای خوبی داشت و هم تمام دایی‌هایم در آنجا زندگی می‌کردند، اما عشق من به دزفول، به خاطر آب و هوا و تفریح و اقوامم نبود، بلکه دلیل اصلی‌اش، علاقه به مداحان و سبک‌های دزفولی بود.

 

 معمولا در عید نوروز هم به دزفول می‌رفتیم. آنجا سراغ مداحان و شعرای دزفول می‌رفتیم و شعرها و سبک‌هایشان را می‌گرفتیم. آنها هم خدا وکیلی با اینکه سن کم داشتم، احترام می‌گذاشتند و در حقیقت، به نوعی مشوق اصلی‌ام همان عزیزان بودند که توانستم ضمن فرا گرفتن درس‌های زیادی از آنان، در ادامه راه موفق و مثمر ثمر باشم.

 

ایامی را که تمام هم‌سن و سالانم در حال تفریح و دید و بازدید عید بودند، صرف فرا گرفتن اصول خواندن و سبک و شعر و مسائل مربوط به آن می‌کردم. تا فرصتی به دست می‌آوردم، صدایم را در گلو می‌انداختم. خواندن به‌نوعی در خونم بود.  سردابی داشتیم که چون صدا در آن می پیچید، زیاد آنجا می خواندم. هیچ‌گاه فریادهای مادرم از یادم نمی‌رود که: «پسر، بیا برو به درست برس، چقدر می‌خوانی، چرا درس رو ول کردی؟» و یا اعتراض‌های دائم خواهرهایم به پدرم. آنها درس خوان بودند و من با خواندنم مزاحمشان می‌شدم و همیشه از دستم شاکی بودند.

 

 همیشه بر سر این مسائل با پدر و مادرم جدل داشتیم، البته در عین حال آنها در محافل خانوادگی به من می‌گفتند: «صادق، یه کم برامون بخون» آنها معتقد بودند اول درس، بعد مسائل دیگر، اما من به خاطر علاقه‌ای که به خواندن داشتم، اولویت همه کارهایم خواندن بود. راستش معدلم کم بود و حتی یادم هست چند سال هم سر همین خواندن تجدید شدم، اما بالاخره توانستم دیپلمم را بگیرم.

مداحی و مذهبی...
ما را در سایت مداحی و مذهبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : گمنام koveitipour بازدید : 332 تاريخ : پنجشنبه 9 آبان 1392 ساعت: 4:47